هر ژانر سینمایی برای خود مؤلفه های نسبتاً ثابتی دارد که مخاطبان با استفاده از آنها فیلم های سینمایی را بر ژانرهای مختلف تطبیق می دهند. تعیین و تشخیص این مؤلفه ها در بیشتر فیلم ها کار آسانی است و بیننده های آثار سینمایی بعد از تعدادی از فیلم های یک ژانر می توانند شناختی نسبی از آنها پیدا کنند. اما وقتی پای فیلم های تاریخی به میان می آید این روند آسانی و سهولت خود را از دست می دهد و اتفاقاً به تلاشی دشوار، مبهم و حتی گیج کننده منتهی می شود. کسانی که اصولاً از موضع نفی با ژانرهای سینمایی مواجه می شوند و مرزبندی میان آنها را خصوصاً در سال های اخیر بی فایده می دانند در مورد فیلم های تاریخی خود را بیشتر محق می دانند و به راحتی می توانند تعریف و ماهیت آن را زیر سؤال ببرند. گرچه مناقشه در مورد این مرزبندی ها پای ثابت مباحث ژانری در سینما است اما نمی توان انکار کرد که در مورد هویت ژانری و چارچوب تحلیلی فیلم های تاریخی معیار کاملاً منتفی وجود ندارد و کماکان هر منتقد و مفسری در مواجهه با آنها بر اساس ذهنیت و پیش فرض های شخصی اش قضاوت می کند. آیا هر فیلمی که بستر داستانی اش در زمانی غیر از زمان حال بگذرد فیلمی تاریخی محسوب می شود؟ آیا فیلم هایی را که در مورد تاریخ معاصر و وقایع چند دهه ی گذشته ساخته شده اند می توان در زمره ی فیلم های تاریخی به حساب آورد؟ فیلم هایی که جنگ های باستانی و حتی جنگ های اول و دوم جهانی را دستمایه ی خود قرار می دهند چطور؟ این فیلم ها به ژانرهای تاریخی تعلق دارند یا زیرمجموعه ی ژانر جنگی به شمار می روند؟
این سؤالات و سؤالات دیگری که در ذهن تک تک سینمادوستان وجود دارد و الزاماً جواب قانع کننده ای به آنها داده نشده است زمینه ساز تشتت آرای منتقدان و مورخان سینمایی در مورد فیلم های تاریخی شده و اتخاذ رویکردی واحد را در مورد این فیلم ها واقعاً مشکل کرده است. اینجا هم مانند ژانرهای دیگر وجود رویکردهای افراطی و تفریطی کاملاً حس می شود. از یک طرف می توان فیلم های تاریخی را آثاری دانست که صرفاً به لحاظ موقعیت داستانی و بستر روایی را در زمانی گذشته می گذرند و فاقد مؤلفه های متمایز یک ژانر سینمایی هستند. در این دیدگاه، که ردپای آن در مجموعه مقالات کتابی مانند تاریخ نگاری در سینما(1) به وضوح حس می شود، فیلم های تاریخی آثاری جنگی، ملودرام، عاشقانه و حتی فانتزی به شمار می روند که در داستان های کهن و شخصیت های قدیمی را دستمایه ی خود قرار می دهند و هر کدام می توانند به یکی از ژانرهای تثبیت شده ی سینمایی متعلق باشند. اما از طرف دیگر می توان در تعیین حد و حدود ژانری فیلم های تاریخی تا حدی پیش رفت که مانند کنستانتین سانتز در کتاب حماسه ها در سینما (2)، علاوه بر اصالت بخشیدن به ژانر تاریخی، آثار حماسی و اپیک را هم واجد استقلال ژانری دانست.
اما قضیه به همین سادگی ها هم نیست. فیلم های زیادی در تاریخ سینما وجود دارند که علاوه بر انتقال بستر داستانی خود به زمان گذشته از مؤلفه های مضمونی و لحنی نسبتاً مشترکی برخوردارند و می توانند به چشم گونه ای متمایز در میان فیلم هایی سینمایی تحت عنوان ژانر تاریخی دیده شوند. در این دسته فیلم ها علاوه بر عناصر داستانی با مفهومی تحت عنوان تاریخ مواجهیم که عنصری برون متنی برای فیلم به شمار می رود و این قابلیت را دارد که مستقیماً با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. به بیان ساده تر در این فیلم ها تاریخ فی نفسه اصالت، ارزش و اهمیت دارد و اثر سینمایی با اتکا به اقتضائات آن با مخاطب خود ارتباط برقرار می کند. از این نظر تاریخ در چنین فیلم هایی از یک بستر زمانی صرف فراتر می رود و به عنصر پیش برنده ی درام تبدیل می شود. نمونه اش فیلم هایی مانند مردی برای تمام فصول (فرد زینه مان) یا حتی گلادیاتور (ریدلی اسکات) که وقایع، دوران و شخصیت های تاریخی در آنها بنا شده است. نزاع موجود بر سر ماهیت ژانری فیلم های تاریخی با توجه به همین نکته تا حدی حل و فصل می شود. از این نظر می توان میان «فیلم تاریخی» و «ژانر تاریخی» تفکیک قائل شد. در فیلم تاریخی، تاریخ می تواند تنها در حد یک بستر زمانی غالباً بی مصرف باقی بماند اما در ژانر تاریخی، تاریخ نقشی تعیین کننده دارد و مخاطب با تکیه بر اطلاعات جانبی خود با وجه تاریخی فیلم مواجه می شود. شاید بتوان فیلم های نوع اول را به ژانرهای دیگر متصف کرد ( که در مطالب بعدی راهنمای ژانر بیشتر مورد توجه قرار می گیرند) از استقلالی ساختاری برخوردارند و می توانند به عنوان یک ژانر شناخته شوند. البته در اینجا هم مانند هر بحث تئوریک دیگری نمی توان به سراغ قضاوت های مطلق و سفت و سخت رفت و مطمئناً فیلم هایی پیدا می شوند که با حرکت در مرز میان این تقسیم بندی بحث های جدیدی را پیش می کشند.
به یکی دیگر از سؤال های ابتدای مطلب برگردیم. شاخص زمانی فیلم های تاریخی چیست؟ آیا فیلم جی.اف.کی (الیور استون) که ماجرای ترور کندی در سال 1963 را روایت می کند فیلمی تاریخی محسوب می شود؟ آیا فیلم فارست گامپ (رابرت زمه کیس) را که در آن، تاریخ چند دهه ی آمریکا در قرن بیستم مرور می شود می توان فیلمی تاریخی به حساب آورد؟ اگر ملاک و معیارمان در پاسخ به این سؤال بررسی وضعیت موجود در متون و محافل سینمایی باشد صادقانه باید گفت مرز مشخصی برای شناخت شاخص زمانی فیلم های تاریخی در آنها وجود ندارد. آشفتگی این قضیه به قدری است که در کتاب معتبر و خواندنی فیلم تاریخی؛ تاریخ و خاطره در رسانه (3) حتی فیلمی مانند فهرست شیندلر (استیون اسپیلبرگ) که درباره ی جنگ جهانی دوم ساخته شده است هم اثری تاریخی فرض شده است، در حالی که این گونه فیلم ها را می توان و باید زیرمجموعه ی ژانر جنگی به حساب آورد، نه به این دلیل که با مقوله ی تاریخ بیگانه هستند، بلکه چون همخوانی بیشتری با مؤلفه های ژانر جنگی به حساب آورد، نه به این دلیل که با مقوله ی تاریخ بیگانه هستند، بلکه چون همخوانی بیشتری با مؤلفه های ژانر جنگی دارند. گرچه برای خلاصی از تشتت موجود در این مسئله می توان به عرف اجتماعی بسنده کرد و فیلم های مرتبط با تاریخ معاصر را به عنوان آثاری متعلق به ژانر تاریخی مورد بررسی قرار داد. اما صحیح تر این است که عرف سینمایی بر عرف اجتماعی مقدم بدانیم و حد و حدود ژانر مورد بحث را به دوران ماقبل معاصر برگردانیم؛ یعنی دورانی که پیشرفت های متحول کننده تکنولوژیک قرن بیستم هنوز فراگیر نشده بود و سبک زندگی انسان ها با سبک زندگی در دو قرن بیستم و بیست و یکم تفاوت آشکاری داشت.
فارغ از نکات بحث دلیل جذابیت فیلم های تاریخی هم از بحث هایی است که در همین ابتدا باید تصویر روشنی نسبت به آن داشته باشیم. البته این جذابیت امر کاملاً دوگانه ای است. یعنی همان قدر که مخاطبان سینما به فیلم های ژانر تاریخی علاقه داشته اند، صنعت سینما هم از ابتدای حیات خود دلبستگی آشکاری به داستان ها و روایت های تاریخی از خود نشان داده و به اشکال مختلف آنها را بر پرده ی سینما به نمایش گذاشته است. علاقه ی مخاطبان به ژانر تاریخی را هم با دو پیش فرض می توان تفسیر کرد. فیلم های این ژانر با جان بخشی به گذشته ی دور از دسترس مدلی تجسم یافته و ملموس از آن را در مقابل مخاطب قرار می دهند که جزئیات تاریخی در آن به دقت بازسازی شده است. به همین دلیل تماشای این فیلم های داستانی مثلاً از تجربه ی مطالعه ی کتاب های تاریخی بسیار جذاب تر و سرگرم کننده تر می شود. به علاوه تاریخ فرایندی تکرارشونده است؛ هر کدام از ما بارها این جمله را شنیده ایم و احتمالاً از نزدیک شاهد چگونگی تحقق آن بوده ایم. مخاطب فیلم های تاریخی می تواند با این پیش فرض به سراغ فیلم ها برود و با تطبیق جریان ها و وقایع تاریخی بر دوران زندگی خودش به یک همذات پنداری فوق العاده جذاب و دلگرم کننده با شخصیت های فیلم دست پیدا کند که جنسش با همذات پنداری وی با شخصیت های فیلم های دیگر ژانرهای سینمایی تفاوت اساسی دارد. بیشتر فیلم های ژانر تاریخی معمولاً به سراغ نقاط عطف تاریخی (ظهور تکنولوژی، کشف های جریان ساز دانشمندان بزرگ و یا زندگی و مرگ قدیسین مذهبی و پیامبران) می روند اما هر کدام از آنها فارغ از سوژه ی اصلی خود معرف یک دوران و عصر از دست رفته هستند و تجربه ای به مخاطب عرضه می کنند که در عالم واقع هرگز امکان وقوع ندارد. مخاطب وقتی به تماشای ملودرام های شهری می نشیند و عشق شورانگیز شخصیت های فیلم را با ولع تماشا می کند این فرصت را دارد تا در زندگی واقعی خود دست به همانندسازی بزند و به الگوها و قهرمان های سینمایی اش نزدیک شود. اما در بحث فیلم های ژانر تاریخی این نوع تأثیرپذیری تقریباً غیرممکن است. این ویژگی که ضامن سودآوری فیلم های ژانر تاریخی به خصوص در دهه های ابتدایی تاریخ از سینما به این گونه فیلم ها را هم روشن می کند. بازسازی تاریخی از اولین مضامینی بود که به ذهن پیشگامان سینما رسید و بعد از استقبال چشمگیر مخاطبان روند تولید فیلم های تاریخی را روز به روز افزایش داد. ژانر تاریخی با طی چنین روندی ابتدا در اروپا (مشخصاً ایتالیا) و سپس در آمریکا به یک ژانر تثبیت شده تبدیل شد و آرام آرام در میانه های قرن بیستم به رشد و بالندگی کامل رسید.

پی نوشت ها :

1. Writing History in Film, Routledge
2. The Epics in Film, Rowman & Littlefield Publishers, Inc.
3. The Historical Film; History and Memory in Media, The Athlone Press

منبع مقاله: ویژه نامه سینمایی همشهری خردنامه 24 شماره 54